روضه شب چهارم محرم ۱ - روضه حر ریاحیحر بن یزید ریاحی الگوی توبه و حقیقتجویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین (علیهالسّلام) چنین جایگاه وارستهای نداشت و به گفته خودش مامور بود و معذور! اما ادب و تواضعش در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. حر با ژرفبینی، حق را بر باطل ترجیح داد و پیشانی پشیمانی بر سجدگاه توبه فرود آورد. حر، جذابترین الگوی توبه برای خطاکاران است. ۱.۱ - توبه حرحر که یکی از فرماندهان نامی عرب بود، همراه با هزار نیروی جنگی برای مقابله با امام حسین (علیهالسّلام) و بستن راه آن حضرت به میدان آمده بود، اما چون در روز عاشورا امام (علیهالسلام) فریاد برآورد: اما مِنْ مُغیثٍ یغیثُنا لِوَجْهِ اللَّهِ تَعالی؟ اما مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ؛ آیا فریادرسی هست که به فریاد ما رسد و از خدا جزای خیر بطلبد؟ و آیا کسی هست که شرّ این قوم را از حرم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باز دارد؟» حرّ با شنیدن فریاد امام (علیهالسلام)، قلبش مضطرب و اشک از چشمانش جاری شد. وی در حالیکه اندامش به لرزه افتاده بود اندکاندک به خیام امام حسین (علیهالسلام) نزدیک شد و به یکی از نزدیکانش چنین گفت: «سوگند به خدا خودم را در میان دوزخ و بهشت میبینم و من بهشت را بر میگزینم، هر چند که مرا پارهپاره کنند و بسوزانند.» آنگاه اسب تاخت تا خدمت امام (علیهالسلام) رسید و در حالیکه دست بر سر نهاده بود، گفت: «اللَّهُمَّ الَیْکَ انبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ فَقَدْ ارْعَبْتُ قُلُوبَ اوْلِیائِکَ وَاوْلادِ بِنْتِ نبِیِّکَ؛ بار خدایا به سوی تو بازگشتهام، توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) افکندم.» سپس سپرش را واژگون کرد و با شرمساری تمام عرضه داشت: «جُعِلْتُ فِداکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ اَنَا صاحِبُکَ الَّذی حَبَسْتُکَ عَنِ الرُّجُوعِ وَ سایَرْتُکَ فِی الطَّریقِ وَ جَعْجَعْتُ بِکَ فی هذَا الْمَکانِ وَ ما ظَنَنْتُ اَنَّ الْقَوْمَ یَرُدُّونَ عَلَیْکَ ما عَرَضْتَهُ عَلَیْهِمْ وَ لایَبْلُغُونَ مِنْکَ هذِهِ الْمَنْزِلَةَ، وَ اللّه ِ لَوْ عَلِمْتُ اَنَّهُمْ یَنْتَهُونَ بِکَ اِلی ما اَری ما رَکِبْتُ مِثْلَ الَّذی رَکِبْتُ، فَانّی تائِبٌ اِلَی اللّه ِ مِمّا صَنَعْتُ، فَتَری لی مِنْ ذلِکَ تَوْبة؟؛ ای فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فدایت شوم، من همان هستم که تو را از بازگشت به وطنت جلوگیری کردم و در راه، همه جا قدم به قدم با تو آمدم و مواظب بودم که مبادا از راه منحرف شوی و تو را در این مکان وحشتناک فرود آوردم و خیال نمیکردم آنان سخن تو را رد کنند و با تو تا این اندازه کینه ورزند. به خدا سوگند اگر میدانستم آنها با تو آن میکنند که الان میبینم، هرگز با تو چنان رفتاری نمیکردم، امّا اینک از آنچه کردهام به سوی خداوند توبه میکنم. آیا خداوند توبه مرا میپذیرد؟» امام برایش استغفار کرد و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستی. ۱.۲ - نبرد و شهادتبرخی از مورّخان نوشتهاند که حرّ گفت: چون من اوّلین کس بودم که راه را بر تو سد کردم، اجازه فرما نخستین شهید راهت نیز باشم؛ شاید از کسانی باشم که در قیامت با جدّت مصافحه میکنند. اما مرحوم سید بن طاووس گوید: مقصود حرّ نخستین شهید در آن ساعات بود وگرنه پیش از این جماعتی به شهادت رسیده بودند. حرّ از امام حسین (علیهالسّلام) اجازه گرفت و وارد میدان کارزار شد و بعد از رشادتهای بینظیر، پیکر مجروح و خونآلودش به زمین افتاد. او را در حالیکه هنوز جان در بدن داشت در جلوی خیمهای که کشتگان را در آنجا جمع میکردند گذاشتند. امام (علیهالسلام) فرمود: این کشتگان مانند پیغمبران و فرزندان پیغمبران هستند. سپس امام (علیهالسّلام) در کنارش حاضر شد و دست به صورت وی کشید و جسد نیمه جانش را نوازش داد و در آن حال فرمود: «اَنْتَ الْحُرُّ کَما سَمَّتْکَ اُمُّکَ وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِی الدُّنیا وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِی الآْخِرَة؛ تو همانگونه که مادرت نامت را حرّ گذاشته، «حرّ» و آزادهای. تو آزادمرد در دنیا و سعادتمند در جهان آخرت هستی.» سپس امام دستمال مبارک خود را بیرون آورده و زخم سر حرّ را بست. شیخ صدوق در الامالی چنین روایت میکند: امام حسین (علیهالسّلام) بر بالین او حاضر شد، در حالیکه خون از پیکر حر جاری بود. امام خطاب به حر فرمود: «بهبه ای حر، تو در دنیا و آخرت حری، همانطور که تو را "حر" نامیدهاند». آری، امام حسین (علیهالسّلام) پیکر حرّ را نوازش کرد، خاکهای صورتش را کنار زد و زخم سرش را بست و بدینسان حرّ در برابر امام (علیهالسلام) به شهادت رسید. امّا ای کاش هنگامی که سر امام حسین (علیهالسّلام) در تنور خولی به خاکستر آلوده شد، کسی پیدا میشد تا آن سر نورانی را پاک کند. در زیارت ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: السَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِیّ. ۲ - روضه فرزندان حضرت زینبحضرت زینب کبری (علیهاالسّلام) در حماسه عاشورا دوشادوش برادر حرکت کرده و لحظهای از ایثار و فداکاری باز نایستاد. آن بانوی گرامی در سفر کربلا دو یادگار از همسرش عبداللّه بن جعفر به نامهای عون و محمد به همراه داشت که هر دو در رکاب امام حسین (علیهالسّلام) به شهادت رسیدند. هنگامی که عبدالله فهمید که سفر امام حسین (علیهالسّلام) به کربلا قطعی است، دو پسرش عون و محمد را را برای کمک به مادرشان به همراه قافله امام حسین (علیهالسّلام) روانه کرد و به آنان سفارش کرد که اگر جنگی پیش آمد، از امام حسین (علیهالسّلام) حمایت و دفاع کنند. آن دو هنگام خروج امام از مکه به سوی کربلا به آن حضرت پیوستند و نامه پدر خود عبدالله را که در آن از امام (علیهالسلام) خواسته بود از این سفر منصرف شود به وی رساندند. ۲.۱ - شهادت محمدنقل است که زینب کبری (سلاماللهعلیها)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید، کما اینکه آن مظلوم حتی غلام خود را از قتال بر حذر میداشت، دائی خود را به مادرش حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید. محمد یکی از پسران حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در روز عاشورا وقتی به میدان مبارزه شتافت، چنین رجز خواند: «اشْکو اِلَی الله مِنَ العُدْوانِ ••• فِعالَ قَومٍ فی الرَّدی عِمیانِ قَدْ بَدَّلوا مَعالِمَ القُرآنِ ••• وَ مُحکمِ التَّنزیلِ و التَّبیان وَ اَظهَروا الکفرَ مَعَ الطُّغیانِ به خدا شکایت میکنم از کردار گروهی که کورکورانه به سوی هلاکت میروند، همانها که نشانههای قرآن را دگرگون و بیان محکم تنزیل را تغییر دادهاند؛ و کفر و طغیان و سرکشی را آشکار ساختند.» بنابر نقل مشهور، وی پس از کشتن ده تن، توسط عامر بن نهشل تمیمی به درجه رفیع شهادت نایل آمد. ۲.۲ - شهادت عونعون فرزند دیگر حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) در روز عاشورا بعد از شهادت برادرش محمد، عازم میدان جهاد شد و در هنگام جنگیدن این رجز را خواند: «انْ تُنْکِرُونی فَانا ابْنُ جَعْفرٍ ••• شهید صِدْقٍ فِی الجنانِ ازْهَرِ یَطیر فیها بِجَناح اخْضَرِ ••• کفی بِهذا شَرَفاً فِی الْمَحْشَرِ اگر مرا نمیشناسید، من پسر جعفر طیار هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی است، با بال سبز در بهشت پرواز میکند و همین شرافت مرا، در محشر کافی است.» [۶۰]
موسوی زنجانی، ابراهیم، وسیلة الدارین، ص۲۴۲.
طبق نقل از مورخان عون سومین شهید از بنیهاشم است. او در نبرد خود، سه سواره و هجده پیاده از نیروهای دشمن را به هلاکت رساند و سرانجام توسط عبدالله بن قطبه طائی به شهادت رسید. ۲.۳ - آوردن پیکرها به خیامامام حسین (علیهالسّلام) بعد از شهادت آن دو نوجوان پیکرهای خونآلودشان را بغل گرفت و در حالیکه پاهایشان بر زمین کشیده میشد، آنها را به خیمهها آورد. حضرت زینب (علیهاالسلام) بردباری فراوانی از خود نشان داد، آنگونه که همه بانوان از خیمهها بیرون آمدند، امّا او بیرون نیامد. اول برای بیتابی نکردن و دوم اینکه مبادا چشم برادر به او بیفتد و ناراحت و شرمنده شود. ۲.۴ - ذکر عون و محمد در زیارتنامههادر زیارت ناحیه مقدسه درباره عون بن عبدالله چنین آمده است: «السَّلامُ عَلی عَوْنِ بْنِ عَبْدَاللَّهِ بْنِ جَعْفَر الطَّیَّار فِی الْجَنانِ، حَلیفِ الایمانِ، ومُنازِلِ الاقْرانِ، النَّاصِحِ لِلرَّحمانِ، التَّالی لِلْمَثانی والْقُرانِ...؛ درود بر عون پسر عبداللَّه بن جعفر طیّار (پرواز کننده در بهشت) که همپیمان ایمان و نبردکننده با هماوردان و خیرخواه خدای رحمان و تلاوت کننده سوره حمد و آیات قرآن بود.» در زیارت رجبیه و ناحیه از محمد بن عبدالله چنین یاد شده است: «السَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللَّهِ بنِ جَعفَرٍ ، الشّاهِدِ مَكانَ أبيهِ ، وَالتّالي لِأَخيهِ ، وواقيِه بِبَدَنِهِ، لَعَنَ اللَّهُ قاتِلَهُ عامِرَ بنَ نَهشَلٍ التَّميمِيَّ؛ سلام بر محمد بن عبدالله بن جعفر، آن که در کربلا به جای پدر حضور یافت و پس از برادر به شهادت رسید و بدن خود را سپر بلای او (امام حسین) قرار داد. خدا لعنت کند کشنده او عامر بن نهشل تمیمی را.» ۳ - پانویس۴ - منبع• پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «شبهای دهه محرم»، بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه. |